دیکشنری
داستان آبیدیک
flesh brush
flɛʃ bɹʌʃ
فارسی
1
عمومی
::
لیف یادستكشی كه بتن مالیده خون رابگردش درمی ا
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FLEET FOOTED
FLEET MANAGEMENT
FLEET OF FOOT
FLEET OILERS
FLEETING
FLEETING GLANCE
FLEETLY
FLEETNESS
FLEGE
FLEMING
FLEMISH
FLENCH
FLENSE
FLESH
FLESH AND BLOOD
FLESH BRUSH
FLESH COLOUR
FLESH DAY
FLESH HOOK
FLESH OUT
FLESH POTS
FLESH RED
FLESH WOUND
FLESHER
FLESHINESS
FLESHING
FLESHINGS
FLESHLINESS
FLESHLY
FLESHMENT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید